loading...
پرتال تفریحی و عاشقونه
Alirezaz90 بازدید : 160 دوشنبه 01 اردیبهشت 1393 نظرات (2)

داستان زیبای برخورد یک زن و شوهر با ماموران !

زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!

پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟

زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم

ماموران مدرك خواستند،

زن و مرد گفتند نداريم !

ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!

زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !

Alirezaz90 بازدید : 385 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)

داستان جالب زن باهوش

مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد

و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.

Alirezaz90 بازدید : 546 دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

داستان مــتــلــک به دختر

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و

به محـــل زندگیش بازگردد.

Alirezaz90 بازدید : 335 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

 

داستان جالب بوی کباب

 

فقیری از کنار دکان کباب فروشی می‌گذشت.

مرد کباب فروش گوشت‌ها را روی آتش نهاد و باد می‌زد طوری که بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود.

بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت.

ads1
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 911
  • کل نظرات : 210
  • افراد آنلاین : 193
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 397
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 1,383
  • باردید دیروز : 74
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6,884
  • بازدید ماه : 6,884
  • بازدید سال : 135,030
  • بازدید کلی : 1,244,113
  • تبلیغات