loading...
پرتال تفریحی و عاشقونه
Alirezaz90 بازدید : 159 جمعه 18 بهمن 1392 نظرات (0)

اس ام اس غمگین و ناراحت کننده بهمن 91

یکی ازم پرسید منبع نوشته هات کجاس ؟

فکر میکنی گفتم چی ؟!؟!؟ نه …

گفتم زیاد دور نیس ، یک وجبی بغضم !

 

.

.

بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ، گوشه ی آغوش می خواهد !

.

.

در زندگی من اتفاقهایی همیشه می افتند حتی وقتی دستشان را میگیرم

دلت برای من نسوزد ؛ من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد !

.

.

این جاهای خالی که نبودنت را به رخم میکشند چه میدانند که من فرهادت شده ام

با تمام زنانگی ام و چه شبها که خواب شیرینت را نمی بینم ؟؟؟

.

.

به سادگی رفت و به سادگی بخشیدم

حالا مانده ام چگونه بدون او به سادگی زندگی کنم !

فرستنده : هانیه

.

.

روزها پر و خالی میشوند مثل فنجان های چای در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد

اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آنسوی میز نشسته باشی !

.

.

همه دل می بندند ، تو از من چشم !

.

.

پشت این پنجره ها ، منتظرت قاب شدم !

.

.

ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ

ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ

ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ

و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !

.

اس ام اس دپرس بهمن

.

حالا که میروی کمی آهسته قدم بردار

نترس !!! دل شکسته ام به پای تو نمیرسد

لطفا پشت سرت ، در زندگی را هم ببند ؛ خسته ام …

.

.

دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو !

.

.

و چه زیبا گفت فروغ :

تنها صداست که میماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من !

.

.

نه چای گس فنجانم می چسبد نه داغی شیر و نه تلخی شکلات

دیگر هیچ مزه ای به نابی طعم بودنت نخواهد بود !

.

.

سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد ، گاهی سکوت یعنی :

س : ساعت های

ک : کسری

و : وجود

ت : تو !

.

.

دلم برای شیطان تنگ شده تا دوباره برایم از هوس انگیزی آغوش تو بگوید !

.

.

بعضی از حقایق خیلی ساده ان ولی درکش خیلی پیچیده و سخته مثل کنار آمدن با جمله :

خب دوسِت نداره زور که نیست ؟!!!

.

.

خدایا اونی که تو زندگیمون نیست ، تو خوابمونم نباشه خواهشا …

.

.

آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند ، اینجا هیچکس شبیه تو نیست

دلم که تنگ می شود برایت ، کنار آتش می نشینم و دریا میکشم و به درختان فکر می کنم !

.

.

خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند

کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم !

.

.

رفتنش به من رسید و رسیدنش به دیگری !

.

.

بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیا

اینجا “یکی از بودهای قصه” سالهاست چشم انتظار آن “یکی نبود” نشسته است !

.

.

تنم لرزید وقتی لبخند غریبه ، سردی نگاهش را آب کرد !

.

.

او رفت ، همین …

قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !

کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
ads1
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 911
  • کل نظرات : 210
  • افراد آنلاین : 79
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 208
  • آی پی دیروز : 99
  • بازدید امروز : 1,444
  • باردید دیروز : 317
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,890
  • بازدید ماه : 3,890
  • بازدید سال : 132,036
  • بازدید کلی : 1,241,119
  • تبلیغات