loading...
پرتال تفریحی و عاشقونه
Alirezaz90 بازدید : 352 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

حکایت همسایه فضول

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است.

رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته است. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند.

مرد هیچ نگفت.مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه لباس های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد.

یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس های تمیز را روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید.

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
ads1
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 911
  • کل نظرات : 210
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 130
  • آی پی دیروز : 99
  • بازدید امروز : 1,287
  • باردید دیروز : 317
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,733
  • بازدید ماه : 3,733
  • بازدید سال : 131,879
  • بازدید کلی : 1,240,962
  • تبلیغات